سناسنا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

سحر و سنا

بهمن 90

1390/11/11 10:35
نویسنده : عمه مریم
617 بازدید
اشتراک گذاری

اینبار یه هفته تعطیلات ٢٨ صفر بود و من و محیا اومدیم شمال و شما هم جایی نرفتید و میشد ببینیمت و ازت عکس بندازیم..دیگه کم کم داری خانمی میشی..واااای بابایی ات خیلی بهت مینازه...

دیگه حسودی سحر که خیلی وقت بود درومده و حسودی محیا هم کم کم داره درمیادو خودش رو واسه اونی که نازت میکنه لوس میکنه..با بچه ها اومدیم خونتون و بعدشم رفتیم خونه عمه ریحانه..این هم چندتا عکس:

تو عکسها کاملا واضحه که اصلا آبریزش بینی نداری و اصلا هم تف نمیکنی..آخه عمه فدات..دکترت گفته که لثه هات برای دندون آماده میشن تازه سرما هم خوردی:

اینجا ادای فرشادو درآوردی:

و محیا( دختر عمه) و سنا:

و خواهرجون سحر:

دیگه هر سری که میرم چند تا مولفیکس هم برات (سنا) میخرم.. اما دیشب که رفتم بخرم خیلی گرون شده بودو مامانت گفت چند تا بسته زاپاس برای شما بخرم..از دست شما نی نی ها و پوشکاتون..شده معضل...

دنبال لباس خوشگل واسه عیدت هم هستم.. دیروز یکی پسندیدم.. تا ببینم چی خوشگل پیدا میکنم.. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سحر و سنا می باشد